گروه بینالملل مشرق- آیا باید منتظر ورود جنازه 270 نفر زندانی ایرانی در کشور ترکمنستان باشیم؟ آیا حداقل به این فکر هستیم که تابوت این 270 زندانی که اعتصاب غذا کرده اند از کدام مرز باید وارد کشور شود؟
اعتصاب 270 زندانی ایرانی در "زندان سیدی" ترکمنستان
متأسفانه روز گذشته مطلع شدیم تعداد 270 نفر از ایرانیان زندانی در کشور ترکمنستان در یکی از بدترین زندانهای این کشور بنام "زندان سیدی" زندانی شده اند که تعدادی از این زندانیان به تازگی از زندان های دیگر به این زندان آورده شده اند. این زندانیان از تاریخ 9/9/1394 اقدام به اعتصاب غذا کرده اند. صحت این مطلب توسط نماینده کنسولی ایران در شهر مرو کشور ترکمنستان طی بازدیدی که در تاریخ 11/9/1394 داشته اند تأیید شده است و ایشان اظهار داشته اند که حال آنها به هیچ عنوان مساعد نیست و بسیاری از آنها دچار صدمات روحی و روانی و افسردگی های شدید شده اند و چون اکثر این زندانیان دارای سن بالای 50سال هستند، این شرایط برای آنها وخیم تر شده است و علت همه این اتفاق ها فقط بدلیل بی تفاوتی مسئولین کشور و عدم پیگیری آنها در خصوص وضعیت و سرنوشت آنها است. برخی از این زندانیان بیش از 10 سال در آن کشور در بدترین شرایط و با کمترین امکانات زندانی هستند. حتی طبق گزارش بسیاری از خانواده های این زندانیان که بارها با مسئولین سفارت ترکمنستان در ایران صحبت داشتهاند آورده شده آنها بارها گفته اند وقتی مسئولین کشور شما (ایران) هیچ تمایلی در پیگیری وضعیت زندانیان شما در کشور ما (ترکمنستان) ندارد پس چرا ما باید به فکر زندانیان شما باشیم و برای آنها غذای مناسب و امکانات رفاهی تهیه کنیم و برای کشور خودمان هزینه های اضافی ایجاد کنیم.
مدال افتخار «ترکمنستان مستقل و بیطرف» به سفیر ایران در عشقآباد اعطا شد
اعتصاب غذای هم وطنان ما در "زندان سیدی" ترکمنستان در حالی رخ می دهد که روز گذشته شنبه 14/9/94 رئیسجمهور ترکمنستان با صدور حکمی مدال افتخار «ترکمنستان مستقل و همیشه بیطرف» را به سفیر ایران در عشقآباد اعطا کرد. سفیر کشورمان پس از دریافت این مدال به خبرنگاران گفت: دریافت مدال افتخاری «ترکمنستان مستقل و همیشه بیطرف» را نشانگر اهمیت دولت ترکمنستان به گسترش روابط و همکاریهای همه جانبه با جمهوری اسلامی ایران میدانم. رئیس جمهور ترکمنستان در دسامبر سال گذشته میلادی (2014) نیز طی حکمی عالیترین مدال افتخار فرهنگی ترکمنستان با نام «مختومقلی فراغی» را به پاس خدمات ویژه سفیر ایران به وی اعطا کرده بود. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از اولین کشورهای خارجی بود که در سال 1991 میلادی استقلال ترکمنستان را به رسمیت شناخت و در 12 دسامبر سال 1995 میلادی نیز به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد مبنی بر تصویب اصل بیطرفی ترکمنستان رای مثبت داد و در تصویب این قطعنامه فعالانه پشتیبانی کرد.
آیا ارزش زندانیهای ما در ترکمنستان از سیبزمینیکمتر است؟
خانم امینی که همسر 62 ساله اش به دلیل وجود 642 گرم تریاکی که در بار پلمب شده تریلرش پیدا شده، الآن 8 سال است در زندان به سر می برد. خانم امینی می گوید همسرش در زندان از بیماری قلبی و هپاتیت رنج میبرد. وی می گوید:به من خبر دادهاند که تا به حال سه بار تلاش کرده خودکشی کند. آخرین باری که با ما تماس گرفت، گفت: «آنقدر درد به من فشار آورده که حاضر هستم خودکشی کنم.» به او گفتم: «تو را به خدا، به خاطر من، تحمل کن. بچههای من همه رفتهاند سر خانه و زندگیشان، من کسی را به جز تو ندارم.»
خانم امینی شرایط بسیار بدی دارد و به شدت نگران وضعیت همسرش است. وی می گوید: حدود دو هفته پیش، برخی از نماینده های مجلس به خاطر اینکه دولت، سیبزمینی کشاورزها را نخریده اعتراض کردند. بعد از 24 ساعت، لایحه دادند که سیبزمینی کشاورزها را بخرید. اما همین نماینده ها به خاطر شرایط هم وطنانشان در زندان های ترکمنستان اعتراضی نکردند، با آنکه میدانند این زندانیها در چه شرایطی هستند.
خانم امینی در ادامه می گوید: چرا این نمایندهها نمیآیند از زندانیهای ایرانی دفاع کنند؟ دلیلش این است که نزدیک انتخابات است و میخواهند رأی کشاورزها را برای خودشان بخرند. مگر ارزش زندانیهای ما در ترکمنستان از سیبزمینیهای کشاورزها کمتر است؟ پس چرا مجلس درباره زندانیهای ما کمکاری میکند؟ چه کسی جوابگوی ماست؟ حتماً باید زندانیهای ما در ترکمنستان بمیرند؟ باید خود ما اینجا از بین برویم؟ زندانیهای ما الآن چند روز است اعتصاب غذا کردهاند.
نمی دانیم به کی شکایت ببریم، میگویند بروید دادگستری، بروید قوه قضائیه، بروید مجلس، بروید وزارت کشور
وی می گوید: 4، 5 روز است که ما خانوادهها، شب و روز نداریم. امروز صبح خود من رفتهام 300 هزار تومان «مَنات» (واحد پول ترکمنستان) خریدهام، فرستادهام به دفتر وزارت خارجه، چون آقای ضرغام زنگ زدند گفتند، پول و لوازم بفرستید برای زندانی ها. خود کارمندان وزارت خارجه هم میگویند در زندان، وضعیت زندانیهای چه از نظر بهداشتی و چه از نظر روحی، نامناسب بوده است. تو را به خدا، به دوازده امام، به چهارده معصوم، هر کاری که از دستتان برمیآید، انجام بدهید تا اینها را نجات بدهید. شوهر من الآن 62 سالش است، امثال شوهر من، درگیر بیماری هستند، مسن هستند، خانوادههایشان گرفتار هستند. خدا را خوش میآید اینها در ترکمنستان گرفتار شوند و به زندان بیفتند، دولت هم اینجا کمکاری بکند؟ آخرش چه میخواهد بشود؟ نمایندههای ما وجدانشان چه میشود؟ من نمیدانم مسئول این کارها کیست. به ما میگویند بروید دادگستری، بروید قوه قضائیه، بروید مجلس، بروید وزارت کشور. ماندهایم کجا باید برویم. از چه کسی کمک باید بگیریم. جوابگوی ما خانوادهها کیست؟ این فشاری که به شوهر من آمده، چه کسی جوابگوست؟
دسترسی به زندانیان ایرانی در ترکمنستان الآن به چه صورت مقدور است؟از طرف دیگر خانم کریمی همسر یکی دیگر از زندانیان که زحمت سخنگویی خانواده های زندانیان را نیز برعهده دارد می گوید: وقتی از حال زندانیان از آقای مفیدفر از کارمندان کنسولگری کشورمان در مرو جویا شدم گفت: «آنها را به جایی بردهاند که وضعیتشان خیلی افتضاح است و اصلاً قابل تصور نیست. من فکر نمیکردم اینها را به چنین جایی آورده باشند. از نظر روحی هم خیلی وضعشان خراب است. زمانی که من به دیدارشان رفتم وضعیتشان به اندازه ای خراب بود که وقتی به خانه برگشتم تا شب به حالشان گریه کردم» گفتم من خبر دارم که اعتصاب غذا کردهاند. اولش انکار کرد، اما بعد دوباره گفت: «بله. ظاهراً اعتصاب غذا هم داشتهاند.» بعد هم توضیح داد: «ما نمیتوانیم اینها را به خانوادهها بگوییم، چون از اوضاع و احوالی که زندانیها را جابهجا کردهاند، خیلی ناراحت میشوند.»
تجمع خانواده زندانیان ایران در ترکمنستان مقابل دفتر وزارت خارجه در مشهد
خانم کریمی می گوید: بعد از اطمینان از این خبر، با سایر خانوادهها تماس گرفتم و قرار شد پیش آقای «نجفی» مسئول دفتر وزارت خارجه در مشهد برویم. اول که نمیخواستند ما را قبول کنند، اما حدود 50، 60 نفر بودیم که ایستاده بودیم جلوی دفتر. بالأخره گفتند بیایید برویم در نمازخانه. ما گفتیم: «هر وقت میآییم ما را به نمازخانه میبرید و ساکت میکنید. اینبار باید یک جواب قانعکننده به ما بدهید. با این اوضاعی که برای زندانیها پیش آمده، ما نگران آنها هستیم.» گفتند: «نگران نباشید. حالشان خوب است. ما برای آنها غذا بردهایم، لباس بردهایم.» گفتیم: «ما هم خبر داریم که این چیزها را برایشان بردهاید، اما اوضاعشان خیلی خراب است.»
مسئول وزارت خارجه گفت به ما ربطی ندارد بروید وزارت کشور
خانم کریمی در ادامه می گوید: این را که گفتیم، رفتند داخل. ما هم پشت در جمع شدیم و اجازه ندادیم بقیه ارباب رجوعها هم داخل دفتر بروند. گفتیم این کار را میکنیم تا مجبور شوند جوابمان را بدهند. بعد از حدود ربع ساعت، آمدند و گفتند آقای نجفی میگوید بیایند داخل تا با آنها صحبت کنیم. داخل که رفتیم، آقای نجفی آمد و گفت: «به ما ربطی ندارد، ما تا جایی که مربوط به ما میشده، کارمان را انجام دادهایم. الآن باید به وزارت کشور بروید، به مجلس بروید، چون نامه آنجاست. باید بروید وزارت کشور. ما تا جایی که از دستمان برمیآمده، برای شما نامهنگاری کردهایم. حتی به تهران منعکس کردهایم که شما اینجا میآیید.» ما گفتیم: «تا زمانی که این زندانیها از ترکمنستان به ایران برگردند، مسئول این قضیه شما هستید.»
وی در ادامه گفت: این حرف را که زدیم، به ما گفت من نامه میدهم، حرفهای شما را منعکس میکنم، از شما فیلم میگیرم و به تهران میفرستم، نامه بنویسید و امضا کنید تا پیوست نامهای از طرف خودم بکنم و به تهران بفرستم. راستش یا دروغش را دیگر نمیدانم. دوباره خانوادهها را آرام کردند و خانوادهها هم ساکت شدند. ما گفتیم: «اینطور که نمیشود. شما اگر واقعاً میخواهید کاری برای زندانیها بکنید، از خانوادهها باید کمک بگیرید. به خانوادهها بگویید که مثلاً خوراکی میخواهید بفرستید، پول میخواهید بفرستید، یا کار دیگری میخواهید انجام بدهید.» نهایتاً قرار شد دوباره یک نامه بفرستند به مجلس. ما یک نامه نوشتیم و امضا کردیم و ظاهراً قرار شد خود آقای نجفی هم روی نامه ما، یک نامهای بنویسد و بدهد به مجلس.
وی در پایان گفت: لطفاً شما هم پیگیر بشوید. به ما گفتهاند که نامه قبلی که به مجلس رفته، نوبت 35 را به آن دادهاند. الآن به ما میگویند دوشنبه به مجلس برویم تا اعتراض کنیم و بگوییم نامه ما را جلو بیندازند. آقای نجفی هم امروز همین حرف را زد. گفت شما به مجلس مراجعه کنید و بگویید نگذارند برای سال آینده، چون اگر بخواهد سال آینده به صحن علنی برود، طول خواهد کشید.